گذری بر مجاهدتهای آیتالله غلامحسین جمی
آیتالله غلامحسین جمی، در سال 1300 در قصبه اهرم بوشهر به دنيا آمد. پدرش از مردان خوشنامی بود كه در منزل خود مكتبخانه داير كرده بود و به نوجوانان و جوانان منطقه درس میداد. وی خواندن و نوشتن را در مكتبخانه پدر آغاز كرد. علاقه به تحصيل علوم دينی وی را واداشت تا در سالهای پايانی دهه 1320 به نجف اشرف مهاجرت كند. در نجف، وارد حوزه علميه شد و از محضر روحانيون و علمای آن شهر كسب فيض كرد. وی فعالیتهای موثری در دوران نهضت اسلامی داشت. همچنین در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بر این فعالیتها ادامه داد. نقش موثر و بیبدیل وی در کمک به مردم آبادان در جبهههای جنگ هیچ وقت فراموش شدنی نیست. امام جمعه و نماینده آبادان در مجلس خبرگان رهبری در 8 دیماه 1387 دارفانی را وداع گفت.
آیتالله غلامحسین جمی، امام جمعه آبادان و از یاران دیرین امام خمینی، در ۸ دیماه ۱۳۸۷ دارفانی را وداع گفت. وی که فعالیتهای موثری در دوران نهضت اسلامی داشت، خاطرات فراوانی از مبارزات مردم ایران، به ویژه مردم آبادان با رژیم پهلوی در آن سالها دارد. این نوشتار به بررسی فعالیتهای آیتالله جمی در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میپردازد.
زندگینامه و تحصیلات
آيتالله غلامحسين جمی در سال ۱۳۰۰ در قصبه اهرم بوشهر به دنيا آمد. پدرش از مردان خوشنامی بود كه در منزل خود مكتبخانه داير كرده بود و به نوجوانان و جوانان منطقه درس میداد. وی خواندن و نوشتن را در مكتبخانه پدر آغاز كرد.
آیتالله جمی سیر درسی و فراگیری علوم حوزوی و ادامه تحصیلاتش بعد از فوت پدر را اینگونه نقل میکند: « از آنجايى كه پدرم عشق و علاقه فراوانى به امور مذهبى و روحانيت داشت، مرا علاقهمند كرده بود كه وارد حوزه علميه بشوم. بعد از دروس ابتدايى، ديگر عملا براى من امكان ادامه تحصيل در مدارس دولتى نبود. در همين زمان دو تن از روحانيون نجفرفته به نامهای حاج شيخ محمدعلى مأحوزى و حاج شيخ على مأحوزى به اهرم آمده بودند. اين دو بزرگوار همسايه ما شده بودند و پدر من با اينها رفت و آمد و ارادت داشت. نزد ايشان مقدمات را شروع كردم…
بعد از اتمام جامعالمقدمات و مقدار زيادى از سيوطى، براى ادامه درس به برازجان و بوشهر رفتم. سال ۱۳۲۷ بود كه وارد آبادان شدم. مرحوم آيتالله قائمى مدرسه علميهاى را تأسيس كرده بود و من وارد اين مدرسه شدم. صرف و نحو را شروع كردم، خيلى مورد توجهشان واقع شد. درس مىدادم و هم معالم و شرايع (فقه و اصول) را از مرحوم آيتالله قائمى و مرحوم سيد موسى حسينى مىآموختم. مشغول تحصيل بودم كه شرايط براى رفتن به نجف مهيا شد. در آنجا حاشيه ملاعبدالله و مطول را خواندم و از محضر آيتالله راستى كاشانى خيلى استفاده كردم…»
پیوند با نهضت امام خمینی
آیتالله جمی به دنبال اعتراض امام به لوايح ششگانه رژيم در ۱۳۴۱ و شنيدن آوازه امام، به قم رفته و در محضر درس امام حاضر شد. با آغاز نهضت اسلامی حضرت امام در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، مبارزات خود با رژيم پهلوی را آغاز كرد.
آیتالله جمی به یاران مبارز امام خمینی پیوسته بود و برای پیشبرد اهداف نهضت اسلامی تلاش میکرد. در سالهای خفقان انتقال و پخش اعلامیه روحانیون و علیالخصوص امام خمینی یکی از فعالیتهای مهم محسوب میشد. در زمینه نحوه پخش و انتقال اعلامیههای امام خمینی وی در خاطراتش نقل میکند: « آقايان اعلاميههاى حضرت امام را از نجف مىآوردند و از طريق آبادان و خرمشهر به قم و تهران و ساير نقاط كشور منتقل مىكردند. يادم هست در اوج خفقان و به اصطلاح بگير بگير، يك روز حاج آقا فاكر در آبادان پيش من آمد و در حالى كه كيسه بزرگى با خودش آورده بود، خيلى آهسته به من گفت: من تازه آمدهام و مىخواهم بروم نجف، توى اين كيسه اعلاميههاى حضرت امام هست. ترتيب پخش و توزيع آنها را بده.
كيسه را گذاشت و رفت كه من هم با لطائفالحيلى توسط عدهاى از دوستان، آنها را توزيع كرديم. گاهى اعلاميهها و نوشتههايى كه بايد به نجف منتقل مىشد. از طريق مرحوم آقاى قائمى به نجف فرستاده مىشد. به ياد دارم گزارش بلند بالاى چند صفحهاى را كه قرار بود خيلى سريع به نجف و خدمت حضرت امام برسانند، بنده خيلى مرتب آن را پاكنويس كردم و توسط آقاى قائمى به نجف فرستاديم. من در آبادان، به عنوان يك فرد انقلابى و مبارز و طرفدار حضرت امام معروف شده بودم و دوستان و آقايان علاوه بر اعلاميههاى حضرت امام، رسالههاى عمليه ايشان را نيز براى من مىآوردند كه بين مردم توزيع كنم. خفقان و ترس عجيبى حاكم بود…»
منبرهای انقلابی در آبادان
آیتالله جمی با ايراد سخنرانیهای افشاگرانه عليه رژيم، مردم را به مبارزه تشويق میكرد. اين فعاليتها باعث شد تا مأموران رژيم به وی اخطار دهند و او را از سخنرانی منع كنند، ولی وی نه تنها از ادامه فعالیت دست نکشید بلكه با حضور در مساجد شهر آبادان و ايراد سخنرانیها، به تهييج و تشويق مردم برای مقابله با رژيم میپرداخت. بنابر خاطرات آیتالله جمی: «در همان ايامى كه امام تبعيد شده بود، مردم در يك اضطراب و خفقانى به سر مىبردند، در يك حالت عجيبى بودند. دلشان پر از اندوه بود. روز جمعه، قرار بود براى جلسه هفتگى روحانيون آبادان منبر بروم. حال و هواى تبعيد امام بود. ساواك هم به تمام ائمه جماعات مساجد گفته بود نبايد جلسه بگيريد. به من هم شخصاً اطلاع دادند كه نبايد منبر بروى. به ساواك اطلاع دادم كه من نمىتوانم منبر نروم، من منبر مىروم. از ساواك به من خبر دادند بايد مواظب باشى، اگر كوچكترين حركتى بكنى و اسم خمينى را ببرى، مسجد را بر سرتان خراب میکنیم.
جلسه در مسجد سنابادى خيابان چهار احمدآباد برگزار شد. نيروهاى شهربانى دور تا دور مسجد با ماشين آبپاش ضدشورش مستقر شدهاند. مسجد پر شده بود، همه هم منتظر بودند ببيند كه چه كسى قرار است منبر برود. آن روز مصادف با هجرت پیامبر(ص) بود و تصمیم گرفتم در این زمینه سخنرانی کنم. من روى منبر طورى اين مسأله هجرت را پختم و طورى بيان كردم كه دقيقاً منطبق با تبعيد امام باشد … ديدم مردم گريه مىكنند. عقدههاى دلشان باز شده بود، گريههاى عجيبى مىكردند. با يك اشاره من آنها مطلب را مىگرفتند. در مجلس انقلابى ايجاد شد. همه فهميدند كه منظور ما چيست و ما در مورد چه كسى صحبت مىكنيم. يكى از افرادى كه در مسجد بود، بعد از جلسه به من گفت: وقتى از مسجد بيرون آمديم چند تا پاسبان كه آنجا بودند و با هم داشتند صحبت مىكردند. مىگفتند: اين فلانى چه گفت كه همه گريه كردند و مجلس را متحوّل كرد؟ پس ما براى چه آمده بوديم؟ همه حرفها كه زده شد و هيچ كارى نتوانستيم بكنيم و هيچ هم نشد.»
دستگیری و زندان
ادامه و تداوم مجالس روشنگری توسط آیتالله جمی و ایراد سخنرانیهای تند و آتشین باعث شد تا مسجد محل اقامه نماز و سخنرانی وی، توسط مأموران رژيم تعطيل شود، ولی مردم با هجوم به مسجد، پلمپ و قفلهای آن را شكستند و اقدام رژيم را محكوم كردند. اين امر باعث شد تا مأموران وی را دستگير و زندانی كنند. مردم آبادان پس از اطلاع از دستگيری آیتالله جمی با برپايی تظاهراتی اعتراضآميز و تعطيلكردن مغازهها، خواستار آزادی وی شدند و رژيم ناچار شد تحت فشار مردم او را آزاد كند. او پس از آزادی، دوباره مبارزات خود را تداوم بخشید و مجددا مأموران رژيم درصدد دستگيری وی برآمدند. آيتالله جمی با اطلاع يافتن از اين موضوع با لباس مبدل از شهر خارج و مجبور شد به قم برود.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از خروج شاه از كشور، آیتالله جمی به آبادان بازگشت و رهبری مبارزات مردم را در دست گرفت. در پی اعلام بستهشدن فرودگاهها و ممانعت رژيم پهلوی از ورود امام خمينی به كشور جهت شركت در تحصن روحانيت در مسجد دانشگاه تهران، به نمايندگی از روحانيون آبادان به تهران آمد و در هنگام ورود امام به كشور در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ جزو مستقبلين حضرت امام بود. آیتالله جمی در این رابطه میگوید: «نامهاى از طرف آيتالله پسنديده براى تمامى علماى بلاد فرستاده شد. در آبادان نيز نامهاى براى آيتالله قائمى فرستاده بودند. در آن نامه، از كسانى كه در رابطه با انقلاب خدمتى كرده بودند به صورت عام، تشكر شده بود و از علماى بلاد دعوت شده بود كه براى استقبال ورود امام به ايران به تهران بروند و اگر هم خودشان نمىتوانند بيايند نمايندهای بفرستند. از آبادان من داوطلب شدم كه براى استقبال به تهران بروم. مرحوم شيخ عيسى طرفى كه روحانى انقلابى و متعهدى بود نيز قبول كرد كه به همراه بنده براى استقبال بيايد.
تحصن در دانشگاه تهران
روحانیونی که در اوایل بهمنماه ۱۳۵۷ از سراسر کشور برای استقبال از امام خمینی راهی تهران شده بودند، در هفتم بهمن ۱۳۵۷ در مدرسه رفاه گرد هم آمدند، آنان در اعتراض به ممانعت از ورود امام خمینی به ایران تصمیم به تحصن در مسجد دانشگاه تهران گرفتند. آیتالله جمی نیز که از متحصنین بود میگوید: «… آقايان مطهرى، بهشتى، طالقانى، مفتح و عدهاى ديگر، كميته استقبال از امام را تشكيل داده بودند. يكى دو روز در آنجا بوديم. قرار بر اين شد تمام روحانيونى كه در تهران هستند چه آنهايى كه آنجا بودهاند و چه آنهايى كه مثل ما از شهرهاى ديگر براى استقبال آمدهاند، همه در مسجد دانشگاه تهران تحصن كنند.
اعلام تحصن شد و ما به مسجد دانشگاه تهران رفتيم و همراه ساير روحانيون و علما در آنجا متحصن شديم. جمعيت زيادى بود، از همه جا آمده بودند. شبستان مسجد مملو از جمعيت بود. همه هم روحانى بودند و خيلى منظم و با ترتيب اين تحصن انجام شد و بسيار با برنامه بود… صبحها در محوطه دانشگاه راهپيمايى مىكرديم. بزرگان جلو مىافتادند و ما هم پشت سر آنها حركت مىكرديم و شعار مىداديم. يادم هست كه آقاى منتظرى در محوطه دانشگاه جلو افتاده بود و بقيه علما هم پشت سرش و همه شعار مىداديم: «فرمانده كل قوا خمينى /هوايى و دريايى و زمينى/ واى به حال بختيار اگر امام فردا نياد.»
از ديگر برنامههاى تحصن، نماز جماعت ظهر و عصر بود كه به امامت مرحوم طالقانى و گاهى هم شهيد بهشتى اقامه مىشد. سخنرانى هم در تحصن انجام مىشد. مرحوم طالقانى، شهيد بهشتى، مقام معظم رهبرى، هاشمى رفسنجانى، مطهرى، آقاى طاهرى(امام جمعه سابق اصفهان) و عدهاى ديگر در جمع متحصنين سخنرانى مىكردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
بعد از پيروزی انقلاب اسلامی آیتالله جمی با دستور حضرت امام به امامت جمعه شهر آبادان برگزيده شد و به شهر آبادان بازگشت. در تثبيت نهادهای انقلابی در آبادان و مبارزه با نيروهای مخالف انقلاب نقش زيادی داشت. در پی حمله عراق به كشور و حصر آبادان توسط نيروهای رژيم بعث، بهرغم خطرات فراوان شهر را ترك نكرد و به مقابله با رژيم متجاوز بعثی پرداخت و در اين راه يكی از برادران خود را از دست داد. در اثر مجاهدتهای وی و رزمندگان اسلام، حصر آبادان در مهر ۱۳۶۰ شكسته و بدين ترتيب شهر آبادان كاملاً آزاد شد. وی در اولين دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری از استان خوزستان نامزد شد و توانست با كسب بالغ بر ۸۵۳ هزار رأی به عنوان نماينده استان خوزستان در مجلس خبرگان رهبری برگزيده شود.
پینوشت
فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
خاطرات حجتالاسلام و المسلمین غلامحسین جمی؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی