اخبارسياسي

منافقین، تجزیه طلبان و سلطنت طلبان؛ از رقابت تا رفاقت!

با نگاهی گذرا به ساخت جریانات اپوزیسیون جمهوری اسلامی در فراجغرافیای ایران، در می یابیم که تمامی آنها طی چندین دهه فعالیت نه تنها توفیقی در بسط گفتمان مورد نظر خود در طبقات جامعه ایرانی نداشتند، بلکه اساسا هیچگاه نتوانستند منشاء حرکت و اقدام علیه نظام سیاسی و مردم ایران باشند.

پس از آنکه صحنه اعتراضات نسبت به درگذشت مرحومه مهسا امینی با رویکردهای آوانگارد برخی شخصیت های داخلی زمینه نافرمانی های مدنی را فراهم ساخت، توده های اپوزیسیون فرامرزی فرصت را غنیمت شمرده و هر یک به نوبه خود تلاش نمودند تا به بهره گیری از فضای ایجاد شده موقعیت خود را در جریان اپوزیسیون ارتقا ببخشند و بعضا در قامت رهبری این جریان نقش آفرینی کنند.

با نگاهی گذرا به ساخت جریانات اپوزیسیون جمهوری اسلامی در فراجغرافیای ایران، در می یابیم که تمامی آنها طی چندین دهه فعالیت نه تنها توفیقی در بسط گفتمان مورد نظر خود در طبقات جامعه ایرانی نداشتند، بلکه اساسا هیچگاه نتوانستند منشاء حرکت و اقدام علیه نظام سیاسی و مردم ایران باشند.

این مجمع الجزایر ناتوانی ها آنها را به یک درگیری و رقابت میان خود مشغول ساخت تا تنها با عرض اندام برای یکدیگر بتوانند اعلام موجودیت کنند. رقابتی که این روزها تبدیل به رفاقت شده و مرزهای میان سازمان های اپوزیسیون سلطنت طلب، دموکرات، تجزیه طلب و تروریستی را از میان برداشته و یک وحدت رویه در کنش آنها ایجاد کرده است. وحدتی که از روی استیصال و خواستی فراتر از خواست گروه ها و سازمان هاست.

به عنوان نمونه، رضا پهلوی که در پیام عیدانه خود حفظ تمامیت ارضی ایران را خط قرمز هر ایرانی و گروهک های تجزیه طلب را ضد ایرانی و تروریستی معرفی کرده بود، به یکباره طی روزهای گذشته، با عبور از مواضع قبلی خود بر حفظ وحدت و همگرایی میان تمامی سازمان های برانداز تاکید کرد و در مواجهه با پرسش خبرنگاری درباره این تضاد گفتاری و عملی، از پاسخ خودداری کرد.

در نمونه عجیب دیگری، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که خود را قوی ترین و تشکیلاتی ترین اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی می داند، و هیچگاه قائل به سازش و همکاری با دیگر گروه های معاند نظام نبود نه تنها رویکرد قیم مآبانه خود را کنار  گذاشت بلکه از ادعای رهبری جنبش های آشوب طلبانه عدول کرد و جایگاه خود را به موازات دیگر گروه ها پذیرفت.

پس از آنکه تمامی گروه های اپوزیسیون در یک سطح برابر از موقعیت سیاسی قرار گرفتند و گرد یکدیگر جمع شدند، به یکباره چهره های مدعی چون پهلوی از راس پیکان رهبری جریان اپوزیسیون حذف می شوند، رجوی با بایکوت سنگین رسانه های خارجی مواجه می شود و ابراهیم علیزاده به یک غیبت نسبتا طولانی می رود. در این میان فردی چون مسیح علی نژاد نیز که در همکاری نزدیک با سرویس های امنیتی، سناریوهای آنها را به خوبی شناخته بود، با احساس خطر از حذف زودهنگام به دلیل سازمان محور نبودن، در پیامی ویدیویی خود را رهبر جنبش های آزادی خواهانه معرفی می کند اما به یکیباره فایل های صوتی او منتشر می شود و او نیز از گردونه نقش آفرینی حذف می شود تا بدین ترتیب ثابت شود که هیچ شخصی نباید خود را رهبر اقدامات و آشوب های خیابانی در ایران بداند چرا که در دنیای امروز ماهیت جنبش های بدون  رهبر بسط توده ها را به همراه خواهد داشت که استمرار درونزای آن در تقاطع با احساسات و خشم راه خود را پیدا می کند. از این رو، باید تمام مدعیانی که در حافظه تاریخی ملت ایران کوچکترین لکه سیاهی در کارنامه خود داشتند از رهبری جریان حذف می شدند و در قامت تدارکاتچی نقش آفرینی می کردند تا شخصیت هایی که به زعم خود نماینده احساسات وخشم مردم هستند پیشرو و پیشگام قرار بگیرند.

از جمله آنها، فردی به نام حامد اسماعیلیون است که مدت ها در قامت دادخواهی از جمهوری اسلامی، پس از سقوط هواپیمای اوکراینی نقش آفرینی و کنشگری می کرد. اسماعیلیون که در تمامی تلاش های خود تحت عنوان انجمن جانباختگان، هواپیمایی اوکراینی، توفیقی در فراخوان های اعتراضی نداشت و غالبا جمعیت های چند ده نفره شکل می گرفت، به یکباره فراخوان تجمعی او در کانادا با پوشش بی سابقه رسانه های دولتی و شخصیت های سیاسی اروپایی و آمریکایی مواجه می شود و جمعیتی چندین هزارنفره در آن شرکت می کند. جمعیتی متشکل از  تمامی گروه های اپوزیسیون بدون مرزبندی های سیاسی و ایدئولوژی، همچنین کمپین اخراج سفرای ایران دومین تلاشی بود که اسماعیلیون را در راس هرم فصل جدید اپوزیسیون قرار داد تا نقش الهام بخش او را تثبیت کند تا جایی که او را پدر اسماعیلیون خطاب کنند.

نکته اصلی و قابل توجه این است که ملت ایران و جامعه ایرانی در مواجهه با وحدت تروریست های منافقین و تجزیه طلبان پان، در سایه سار بازوهای رسانه ای چون ایران اینترنشنال که ساخت مالی و سیاسی آن را از یک سو به عربستان و از سوی دیگر به شهریار آهی  و یوسی کوهن پیوند می دهد، به این نتیجه می رسد که اپوزیسیون دیگر به معنای یک کنش سیاسی مستمر و ساختارمند علیه نظام جمهوری اسلامی کارآیی لازم را ندارد و در فصل جدید خود به دنبال سقوط نظام سیاسی ایران به هر قیمت و با هر وسیله ای است حتی اگر قیمت آن تجزیه ایران و وسیله آن تهاجم خارجی باشد، و این یعنی اینکه اپوزیسیون، سلطنت طلب ها، تجزیه طلبان و منافقین از سر عجز و ناتوانی با گردهم آمدن و با شلیک تمام تیر و ترکش هایی که دارند و با وجود حمایت های سنگین غربی – عبری – عربی و با وجود تلاش های عناصر داخلی آنها در شعله ور نگه داشتن آتش آشوب ها در کشور، اما همچنان ناکام در رویارویی با جمهوری اسلامی هستند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا