اخبارسیاسیگزارش

پرویز ثابتی به دنبال چیست؟

در روزهای گذشته «پرویز ثابتی» امنیتی‌ترین چهره ساواک در پنج قسمت مستند در شبکه «من و تو» ظاهر شد. مهمترین پرسشی که می‌تواند مطرح شود این است که، ثابتی نشسته در مرکز و محور، دنبال چیست؟

به گزارش نخیلات، «پرویز ثابتی» از چهره‌های امنیتی تاریخ معاصر ایران و شاید بتوان او را بانک اسرار حکومت پهلوی دانست که این روزها با حضور در شبکه «من و تو» بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاده است؛ شخصیتی که خیلی زود در ساواک توانست حتی از روسای خود در سازمان اطلاعات و امنیت کشور مشهورتر شود. ثابتی که به گفته «حسین فردوست»، «جاه‌طلب و بلندپرواز» بود تا روزهای پایانی حکومت پهلوی ماموریت داشت مخالفان را سرجایشان بنشاند اما برکنار شد تا به گفته خودش به نقل از «امیرعباس هویدا» با این برکناری نشان داده شود «شاه دیگر اراده ماندن ندارد».

در روزهای گذشته شبکه «من و تو» پنج قسمت مستند از صحبت‌های پرویز ثابتی پخش کرده است. در ادامه تلاش شده به بررسی محتوای برخی از صحبت‌های او پرداخته شود.

ثابتی؛ یک چهره با دو هدف!

حالا اما وضعیت کاملاً متفاوت شده؛ ثابتی که در دهه ۴۰ و ۵۰ مقابل دوربین می‌نشست و چشم در چشم مخاطب به عنوان یک «مقام امنیتی» از سرکوب مخالفان می‌گفت تا نشان دهد ساواک چه دستگاه مخوفی است که حتی به رئیس خود هم رحم نمی‌کند، امروز بار دیگر در مقابل دوربین نشسته اما هدفی کاملاً متفاوت دارد.

ثابتی که در ساواک برای خود نامی دست و پا کرده بود، در تلویزیون ملی حاضر می‌شد و با افتخار، از شنود تماس‌ها، رصد افراد، صحنه‌سازی‌ها و ترور «تیمور بختیار» نخستین رئیس ساواک در عراق پرده برمی‌داشت؛ حالا بعد از سال‌ها زندگی مخفی، بار دیگر مقابل دوربین آمده تا همه رعب و وحشتی که مخاطب از «مقام امنیتی» داشت، از حافظه تاریخ پاک کند.

ما در مقابل دوربین «من و تو»، چشمانی مات را به نظاره نشسته‌ایم که هر دم از ثبات ثابتی می‌گوید؛ فردی که آنچنان مخالفان را از میان برمی‌داشت که انگار آنان خس‌وخاشاکی بودند که به حکم تاریخ، باید از صحنه روزگار محو می‌شدند. این‌بار این مقام امنیتی هر چه ماهرانه‌تر، در پی آن است تا دستگاه مخوفی همچون ساواک را چنان تطهیر کند که انگار «نه خانی آمده است و نه خانی رفته».

ثابتی در جای جای مصاحبه‌اش، بارها تاکید می‌کند که شکنجه به آن صورت که همه از آن می‌گویند وجود نداشت اما کدام عقل سلیم می‌تواند چنین گفته‌هایی را باور کند؟ اگر مخاطب، چند نفر همچون عزت‌الله شاهی، احمد احمد و … را دیده یا چند صفحه از خاطرات این زندانیان را ورق زده یا حتی چند عکس از زندان‌ها را دیده باشد، به راحتی می‌تواند بداند که حقیقت چیست؟

«عزت الله شاهی» از زندانیان سیاسی حکومت پهلوی در خاطراتش می‌گوید: «به طرز وحشیانه و غیرقابل باوری با متهم رفتار می‌کردند. طوری که آدم یقین می‌کرد این بازجوها و شکنجه‌گران بیماری سادیسم دارند … بار دومی که مرا به کمیته مشترک آوردند حدود دو ماه و نیم روی تخت، مصلوب کردند و از آپلو برای به حرف درآوردنم استفاده کردند».[۱] حتی «بهمن نادرپور» معروف به تهرانی که خودش از عوامل ساواک بود، در اعترافاتش گفته: «هیچ‌کس نمی‌تواند درد شکنجه را بفهمد، فقط یک حرف از شکنجه می‌شنوند ولی ما از شمر بدتر کردیم. شمر در مقابله با امام حسین (ع) یک نیروی نابرابر بودند ولی ایستادند روبروی هم اما در ساواک چه کار کردند؟ دست و پا را بستند، چشم را بستند و بعد کشتند. شما نمی‌توانید درک کنید هیچ‌کس نمی‌تواند درک کند، مگر آنکه کسی آنجا بوده باشد، ببیند و بفهمد چه کرده … واقعیت‌ها را باید بگویم».[۲] حالا تصمیم با خود مخاطب است که حقیقت چیست و هدف کدام است؟

ساواک در چه اموری دخالت می‌کرد؟

ثابتی در مستند «من و تو» در پی آن است تا به مخاطب القا کند ساواک بر حسب وظیفه، کارش را انجام می‌داد و ما وظیفه قانونی خود را رعایت می‌کردیم اما آیا یک دستگاه امنیتی می‌تواند در همه نهادها دخالت کرده، آدم استخدام کند و افراد را در رصد خود داشته باشد؟ چیزی که کارگزاران پهلوی بارها و بارها بر آن اذغان داشته‌اند.

در همین ارتباط «علی امینی» یکی از چهره‌های سیاسی دوره پهلوی که وزیر اقتصاد شد و بعدها با پذیرفتن پست نخست‌وزیری، مجری اصلاحات بود، در گفته‌هایش به نفوذ و سرکوب ساواک اشاره می‌کند و معتقد است، ساواک در همه زمینه‌ها اعمال نفوذ می‌کرد. امینی در خاطراتش گفته است: «سازمان امنیت … اگر کار خودش را می‌کرد خوب بسیار خوب. اما ایشون دفتر ازدواج و طلاق، معاملات تمام بایستی با اجازه سازمان… خوب این به سازمان امنیت چه ارتباطی داره. خونه حسن را تخلیه کنه ـ زمین یکی را بگیره، هم دادگستری شد هم نمی‌دانم مالیه شد؛ همه این‌ها شد»[۳] یا «ابوالحسن ابتهاج» سفیر ایران در فرانسه و رئیس سازمان برنامه و بودجه در خاطراتش می‌گوید: «همین سازمان ساواک، وزرای‌مان عضو بودند، سفرایمان عضو بودند، وظیفه‌شان جاسوسی بود؛ اگر نمی‌کردند نمی‌توانستند بمانند».[۴]

حتی «اردشیر زاهدی» سفیر ایران در آمریکا و انگلیس و وزیر امور خارجه حکومت پهلوی نیز در خاطراتش، دخالت‌های ساواک در دستگاه‌های دیگر را مورد نقد قرار می‌دهد و می‌گوید، هنگامی که وزیر امور خارجه بود، «یک لیستی یک دفعه فرستاده بودند؛ چهل و چند نفر، هر کدام (از) این‌ها را بعد مفصل درباره‌اش صحبت می‌کنیم، که این‌ها آدم‌های مظنونی هستند از ساواک. پرت کردم رو سر و کله معاون وزارتخانه و گفتم یک دفعه دیگر از این کارها کردی خودت را بیرون می‌کنم. مردیکه! ساواک چه حق دارد؟ (این‌ها) یا باید یک دلایلی داشته باشند، برای اینکه با یک کسی خوبند یا بدند که نمی‌توانند با ما چیز کنند».[۵]

ثابتی از کدام مبارزه با فساد و بی‌عدالتی صحبت می‌کند؟

پرویز ثابتی در مستند من‌وتو می‌گوید، برای مبارزه با فساد و بی‌عدالتی وارد ساواک شد! و در قسمت‌های مختلف به صورت مداوم بر این طبل می‌کوبد که گویی باید فراموش کنیم وقتی نام ثابتی در میان مردم می‌آمد، لرزه بر تن آنها می‌افتاد. اگرچه شاید بتوان گفت در کشور ما نه تاریخ خوانده می‌شود و نه به آن بهایی می‌دهند اما هنوز خیلی زود است که فراموش کنیم، ساواک چه‌ها که نکرد!

ثابتی در هیچ یک از قسمت‌های مستند نمی‌گوید کدام فاسد اقتصادی را رصد کرد، کدام بی‌عدالتی را در جامعه از میان برد، کدام شخصیتی که حق و حقوق ملت را پایمال می‌کرد را به سزای اعمالش رساند؛ بلکه مدام از دستگیری مخالفان سیاسی، دستگیری و سرکوب دانشجویان منتقد، سخن به میان می‌آورد.

ثابتی نمی‌خواهد بگوید فساد و بی‌عدالتی حتی در خود ساواک هم وجود داشت و او حتی نتوانست آن را مهار کند. شاهد این مدعا، گفته ارتشبد «حسن طوفانیان ریاست اداره کل صنایع نظامی و مسئول خرید اقلام نظامی ایران است که می‌گوید: «در سازمان ساواک ما دانش نبود … سازمان امنیت، غالب رده بالاهایشان دنبال کسب‌وکار بودند».[۶] کاش ثابتی می‌گفت کدام شخصیت‌های ذی‌نفوذی که طشت رسوایی فساد مالی آنها بر همه عیان بود را دستگیر و به سزای اعمالش رساند؟

شاید اشاره به یک مورد از مواردی که در پرونده پرسنلی پرویز ثابتی در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد، خالی از فایده نباشد. نام پرویز ثابتی در یک فقره سوءاستفاده مالی (دریافت زمین از اوقاف و فروش به مبلغ یک میلیون ریال) به میان آمد و حتی در پرونده پرسنلی او نیز درج شده است.

در نامه فردی به نام «محمد حسینی» به تیمسار «حسین فردوست» رئیس دفتر مخصوص محمدرضاشاه آمده است: «چندی قبل رونوشت اعلام جرمی که بر علیه نصیرالدین عصار رئیس سازمان اوقاف سفارشی دو قبضه به شماره ۷۳۳۲۷ به دادستان دیوان کیفر داده بودم، خدمت جنابعالی تقدیم گردید و همانطور که انتظار می‌رفت طبق دستور، ماموری به نام آقای حسینی جهت رسیدگی اعزام شد. مامور مذکور به پیروی از اصل کلی تحت تاثر تطمیع پول و زمین و سایر وعده‌های عصار قرار نگرفت ولی از طرف آقای پرویز ثابتی مدیرکل سازمان امنیت که نامش در اعلام جرم مذکور آورده شده بود و زمینی از اوقاف دریافت نموده و به مبلغ یک میلیون ریال فروخته بود تحت فشار قرار گرفت تا جایی که اجازه اتمام رسیدگی به کارهایش را به او ندادند و در وسط کار بدون اخذ نتیجه مطلوب احضارش کردند…».

تخریب همه، تطهیر ساواک!

ثابتی از همان ابتدای قسمت اول مستند شروع می‌کند حمله کردن به افراد دیگر و به موافق و مخالف رحم نمی‌کند. او برای اینکه خود و ساواک را تطهیر کند بیشتر کارگزاران و نزدیکان دربار پهلوی را فاسد می‌داند. ثابتی به «عبدالکریم ایادی، «امیرهوشنگ دولو»، «حسین فردوست» و برخی از افراد دیگر حمله می‌کند و حتی فردوست رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی را «فسیل و بی فایده» می‌داند.

پرویز ثابتی به گونه‌ای صحبت می‌کند که به مخاطب القا کند همه دستگاه‌های حکومت کارهای اشتباهی انجام می‌دادند و فقط ساواک بود که وظیفه خودش را به خوبی انجام می‌داد و دلسوز این کشور بود! در همین ارتباط به تلویزیون ملی ایران و رئیس آن یعنی «رضا قطبی» که پسر دایی «فرح دیبا» هم بود، حمله می‌کند و می‌گوید، قطبی افرادی می‌آورد آنجا فیلم تهیه می‌کردند که جنبه تحریک‌آمیز حتی چریکی داشت.

ثابتی وقتی اینگونه با کارگزاران حکومت برخورد می‌کند و از آنها صحبت به میان می‌آورد اینکه در مورد مخالفان چه چیزهایی بگوید ناگفته پیداست. او هر کسی که در تیررس سخنانش قرار می‌گیرد با هرگونه کلماتی خطاب می‌کند. در همین ارتباط به «غلامحسین ساعدی» انگ فساد اخلاقی می‌زند؛ «رضا براهنی» را مجنون و دروغگو خطاب می‌کند و می‌گوید چون این آدم داستان‌نویس بود این داستان‌های شکنجه را خودش ساخته است.

جمع‌بندی

نتیجه اینکه، ثابتی در همه پنج قسمت مستند به دنبال قهرمان‌سازی از ساواک است؛ همه از نظر او اشتباه عمل می‌کردند؛ فاسد بودند؛ بی‌عدالتی می‌کردند؛ فقط او و سازمان ساواک به دنبال خدمت به مردم بودند!
به نوشته «بهزاد کریمی»، ثابتی در این مستند «هر هم‌پالکی ریز و درشت‌اش را زیرکانه‌ زیر علامت سئوال می‌برد تا با جلوه‌دادن خود در موقعیت کارسازتر و برتر از بقیه، قد به راس ساواک کشد و نشان دهد شایسته‌ترین «مقام امنیتی» ساواک کسی نبوده جز خود او. سپهبد بختیار را خانی هالو به نمایش می‌نهد؛ سرلشکر پاکروان را نرم رفتاری که به درد ساواک نخورد؛ ارتشبد نصیری کله پوکی به‌کلی خالی از ذهن، ارتشبد فردوست نه بیش از یک مدیر کاغذی بوروکرات و سپهبد مقدم هم فردی جبون و ریسک‌گریز که لیاقت ریاست بر ساواک نداشت».

ثابتی از همه شکنجه‌هایی که اعمال می‌کرد، می‌گذرد و خود را بی‌خبر از همه چیز نشان می‌دهد. در صورتی که اگر کمی به تاریخ رجوع کرده باشیم می‌دانیم اقدامات ظالمانه و ضد حقوق بشری ساواک در دهه ۵۰ از حد و حصر گذشته بود آنچنان که ثابتی در مستند بیان می‌کند او از نظارت سازمان‌های بین‌المللی بر زندان‌های ایران هراس داشت و حتی آغاز بحران رژیم پهلوی را از زمانی می‌داند که به ناظران صلیب سرخ اجازه بازدید از زندان‌های ایران داده شد.


پی‌نوشت:

[۱] خاطرات عزت شاهی، به کوشش محسن کاظمی، تهران: انتشارات سوره مهر، ۱۳۹۵، ص ۱۹۵
[۲] حسن‌پور، قاسم(۱۳۸۶). شکنجه‌گران می‌گویند، تهران: موزه عبرت ایران، ص ۱۴۲
[۳] تاریخ شفاهی هارواد، مصاحبه با علی امینی، نوار شماره ۵
[۴] تاریخ شفاهی هاروارد، مصاحبه با ابوالحسن ابتهاج، نوار شماره ۸
[۵] تاریخ شفاهی هاروارد، مصاحبه با اردشیر زاهدی، نوار شماره ۱۴
[۶] تاریخ شفاهی هاروارد، مصاحبه با ارتشبد حسن طوفانیان، نوار شماره ۹، ص ۳

منبع: فارس

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا