به گزارش نخیلات به نقل از فارس، از زمان آغاز روز و روزگار کرونا در کشورمان افراد زیادی بودهاند که به سبب پیدایش این میهمان ناخوانده و در تنگنای اقتصادی سفرههایشان کوچکتر شد.
اما نسیم مهربانی در این دیار هیچگاه از وزیدن نمیماند و هرگاه دستی طلب مهر کند موج ایثار در ساحل یاریگری پهلو میگیرد و بیمنت میبخشد.
در این وادی هرکس به طریقی بذر احسان را کاشته تا در آشوب ویرانگر کرونا زیباییها خشک نشوند و امید از دیوارهای شهر رنگ نبازد.
در این مدت از اشخاص و گروههای زیادی گفتیم و نوشتیم اما اینبار قلم از گروهی مینویسد که از هر راهی که پیش پایشان بود استفاده کردند تا رایحه مهر و عطوفت در خانههای نیازمندان بپیچد.
گروه جهادی حوزه مالکاشتر دزفول امروز روایتگر کمکهای مؤمنانهی خود خواهند بود و صفحه آرایی خواهند کرد.
دست تقدیر
در لحظات پایانی ثبت اطلاعات و دادههای سوژه دیگری بودم که دست تقدیر موضوع را به سمت حوزه مالکاشتر کشاند. پریشانی از قرارهای کنسل شده و ترس از هماهنگ نشدن قرار با مسؤول گروه جهادی شهید علیرضا حاجیوند قیاسی حوزه مالکالشتر ذهن ناآرامم را بیقرارتر کرد، واهمه از درنیامدن متن مورد نظر شعله آتش درونم را بیشتر میکرد.
اما این سوژه نوشتنش نیاز بود تا محبت و احسان بیشتر نمایان شود، با مسؤول گروه تماس گرفتم و قرار صبح روز شنبه تنظیم شد.
صبح شنبه، گرمای خوزستان و فاجعه بدقولی از نرسیدن سر موعد مقرر بهانه خوبی بود برای اوقات تلخی کردن.
با هر تلاشی بود بالاخره به حوزه مالک رسیدم، بدون اغراق بگویم منِ دهه هفتادی که هیچ درکی از جنگ ندارم وقتی وارد حوزه شدم تماماً حالوهوای مقرهای بسیج در زمان دفاع مقدس را لمس کردم حدس میزدم که حتماً یکی از وارثین هشت سال دفاع مقدس مسؤول گروه است که هوای جنگ و خاکریز در آن پیچیده اما کاملاً اشتباه فکر میکردم، حوزه مالکاشتر به جوانان سپرده شده بود تا تازه نفس در صحنه بیایند.
حسین تازهعصاره مسؤول گروه جهادی شهید علیرضا حاجیوندقیاسی حوزه مالک اشتر شروع به شرح اقدامات انجامشده کرد. از ضدعفونی اماکن تهیه بسته معیشتی گفت تا پخت غذا برای نیازمندان.
اما نکته متفاوت موضوع جای دیگری بود، او میگفت: در بین خانوادههایی که برای کمکرسانی شناسایی شده بودند برخی درعین نیازمندی حاضر به دریافت بستههای معیشتی و یا دیگر کمکها نبودند. اما چه میتوانست کرد؟ باید میپذیرفتیم و میرفتیم؟ آنها صید را آماده نمیخواستند و باید شرایطی را مهیا میکردیم تا آنگونه که خودشان تمایل داشتند کمکشان میکردیم.
گروه جهادی حوزه مالک برای پخت نذورات نیاز به کمک داشت و ما هم فرصت را مغتنم شمردیم و حبوبات و سبزیهایی را که باید پاک میشد به آنها دادیم تا درقبال کاری که انجام دادهاند مزد بگیرند.
شور و شعفی که در بیان داشت حاکی از رضایتی بود که سراسر وجودش را فراگرفته بود، با همان احوال ادامه داد: بچههای گروه جهادی حوزه مالک هرچه در چنته داشتند را رو کردند تا در این مدت کسی در تاریکی شب سر در گریبان نداشته باشد.
مدد از نام علی(ع)
خوزستان امسال عطش بیشتری داشت و کرونا مضاف بر فشار اقتصادی شده بود و در این بین اخبار زیادی در مورد خانههایی که از خنکای یک کولر ساده یا یک جرعه آب خنک محروم بودند به گوش میرسید.
سرش را پایین انداخت و ادامه داد: راستش را بخواهید وجدان بچههای گروه جهادی مالکالشتر راحت نبود که خودشان در راحتی باشند و افراد دیگری برای فرار از گرما، شبها برای خوابیدن به کنار رودخانه پناه ببرند و یا از یک لیوان آب خنک محروم باشند.
هرجا که نام علی( ع) را بردیم و دست بر روی زانو زدیم تا مددی برسانیم ناامید برنگشتیم، اینبار هم مالکیها عزمشان را جزم کرده بودند تا کمک مؤمنان را در خرید و یا تهیه کولر به نمایش گذارند و درنهایت با تقدیم ۶ کولر و دو یخچال به خانوادهها، با اقتدار بیشتری نام بسیج را نوشتند.
ماهیگیری
آموزش ماهیگیری به جای ماهی دادن لذتبخشتر است، این مسئلهای است که بچههای حوزه مالک اشتر جامه عمل به آن پوشاندهاند.
مسؤول گروه جهادی حوزه مالکاشتر با صدای محکم و جدی گفت: کمک کردن را نمیتوان فقط به تهیه اطعام و توزیع آنها محدود کرد خیلی از نیازها را ما فقط برای مدتی کوتاه میتوانیم گرهگشایی کنیم.
بعد از کمی مکث با لبخند ادامه داد: بههمین خاطر بود که به فکر تهیه قلاب و تور ماهیگیری افتادیم.
متوجه سردرگمی من شد و سریع گفت: الحمدلله همت بچههای حوزه مالکاشتر چندنفری را مشغول به کار کرد. شیرینترینش لبخند شادی و اشک شوقی بود که در چهره مادر و دختر بیسرپرستی دیدیم که یک کار خانگی با کمکهزینه اولیه راهاندازی آن، برایشان مهیا کردیم.
مالکاشتر زمان
پرسیدم جنس همت شما چیست؟ از طرز فکر کردنش میشد فهمید که تابحال به آن فکر نکرده است.
پس از چند لحظه سکوت گفت: جنس همت بچههای گروه جهادی حوزه مالکاشتر عشق است، عشق به پیشوایشان حضرت علی(ع).
همان طور خیره به کاغذهای روی میز میگفت: مگر میشود عاشق علی بود و ذرهای مددرسانی از او نیاموخت؟ لذتی که در کمک به دیگران است را نمیتوان با چیز دیگری عوض کرد. این شیرینی را مدیون آموزههای مولایمان هستیم و چه بهتر از آنکه مالک شویم تا راه و رسم حضرت علی از یاد نرود.
نور دعا
او میگفت: از زمانی هم که مقام معظم رهبری از کمکهای مؤمنانه گفتند بدون تأمل و در کمال اقتدار لبیک گفتیم و از آن روز تابحال لبیک گویان لبخند را هدیه و میهمان خانههایی میکنیم که دعاهایشان بدرقه راهمان شده است.
نور دعاهایی که پس از هر بار کار خیری نثار بچههای گروه میشود حالوهوای تازهای در بین اعضای حوزه انداخته، راستش گاهی از خستگی باید بی رمق میشدیم اما یقین داریم همان دعاهای خیر سرپا نگهمان داشته است
نگاه دلتنگش به سمت عکس داخل پنجره اتاق چرخید و با صدایی آرام گفت: راستی حوزه مالک اشتر ردپای شهیدی را در خود دارد که در این مدت حضورش و نگاهش به شدت احساس میشد. شهید مدافع حرم علیرضا حاجیوند قیاسی را میگویم، روزگاری این حوزه را منور به حضورش کرده بود اما بعد از شهادتش هم به رسم رفاقت نگاهش را از حوزه مالکاشتر دریغ نکرده و ما هم نام گروه جهادی حوزه را به نام او مزین کردهایم.
حس عجیبم نسبت به حال و هوای پایگاه بی دلیل نبود، نمیخواهم اغراق کنم اما دیگر مطمئن شدم که هرجا اثری از حضور یک شهید باشد، هوایش آهنربا دارد و فقط کافی است دلت را به آسمان بسپاری تا از عمق وجود، لمسش کنی… .
انتهای پیام/
گزارش از مریم صاحب محمدی نژاد