اسنادی درباره طرح آمریکا برای تجزیه ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
خسرو قشقايي قبل از بازگشت به ايران، به واشينگتن رفته و طرح عمليات را با مقامات سازمان «سيا» هماهنگ ساخته بود. اما توطئهي برادران قشقايي عليرغم تمهيدات مفصل مادي و فرهنگي به نتيجه نرسيد. سرانجام، شورش نافرجامي که به غائلهي «اردوخان» شهرت يافت، تنها توانست عدهي معدودي را بهعنوان اعضاي ثابت به خود جذب کند که شورش آنها نيز با مداخلهي قواي انتظامي پايان يافت.
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و سقوط مهمترين همپيمان آمريکا در منطقه یعنی رژیم پهلوی، منافع آمریکا به شدت ضربه خورد. در اين رابطه، در يکي از اسناد لانه جاسوسی آمده بود: «اين انقلاب و پيامدهاي آن، موقعيت ما را نابود کرد؛ افراد ما را پراکنده ساخت و سازمان و روشهاي باثبات ما را به هيچ و پوچ تبديل کرد.» به همین خاطر آمریکا از همان اوايل پیروزی انقلاب اسلامی کوشید تا به اشکال مختلف به انقلاب مردم ایران ضربه بزند. یکی از شیوههای آمریکا در این مسیر، استفاده از گروههای تجزیه طلب بود.
در کتاب «غرب و براندازی جمهوری اسلامی ایران» در این باره میخوانیم: آمریکا از همان سال ۱۳۵۸ در فکر تجزيهي ايران به چند منطقهي کوچکتر بود تا از اين راه بتواند حاکميت مرکزي را تضعيف کند و سپس انقلاب اسلامي را به شکست بکشاند. در راستاي اين هدف، آمريکا توطئههاي گوناگوني را طرحريزي کرد.
در يکي از اسناد «خيلي محرمانه» سفارت آمريکا، يکي از ديپلماتهاي آمريکايي به نام «جان گريوز» اظهار ميدارد: «هيچ يک از گروهها، اعم از رهبران سنتي نيروهاي مسلح، مديران و تکنسينهاي غربزده، سياستمداران ليبرالدموکرات، آرمانگرايان شبهنظامي و بالاخره افراطيون چپگرا که شامل کمونيستها نيز ميشوند، نميتوانند به نحو آشکار براي به دست گرفتن قدرت اقدام نمايند؛ چون هميشه اين خطر هست که بنيادگرايان اسلامي که از حمايت بيدريغ تودهها برخوردارند، آنها را نابود سازند. معذلک بنيادگرايان اسلامي نيز آسيبپذير هستند. به نظر من حداقل دو سناريو وجود دارد که ميتوان آشوب به پا کرد و باعث سقوط نهايي آنان شد.»
گزارشگرسفارت سناریوی اول را اینگونه تشریح میکند: «نيروهاي رو به تفرق ناشي از نارضايتيهاي نژادي و منطقهاي، که اگر به نحو نامناسبي با آنها برخورد شود، ميتوانند سبب بسته شدن حوزههاي نفتي و رکود در اقتصاد سنتي شوند و يا ناسيوناليسم آنقدر بياثر شود که تودههاي مردم از عدم استعداد و توانايي رهبران اسلامي خود ناراضي و نااميد شوند.»
در يک سند ديگر به تاريخ ۱۵ مرداد ۱۳۵۸ که داراي طبقهبندي «سرّي» ميباشد، چنين آمدهاست: کردها ممکن است از قدرت کافي براي تضمين خودمختاري بيشتر براي خود در غرب ايران برخوردار باشند، اما در حال حاضر فکر ميکنيم که آنها قادر به بسط قدرت و نفوذ خود در جهت براندازي دولت نيستند. اگر کردها، آذربايجانيها، اعراب و ساير گروههاي قومي، تلاشهاي خود را هماهنگ کنند (اغتشاش همزمان) و در جهت مشترک سرنگوني دولت کنوني، با يکديگر همکاري و از يکديگر حمايت کنند، به عقيدهي ما آنها امکان موفقيت دارند.
در راستاي پياده کردن این طرحها، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، آمريکا به حمايت پنهاني از گروههاي تجزيهطلب ميپردازد. «حزب دموکرات کردستان ايران» که براي تجزيهي کردستان از ايران دست به فعاليت زده بود، در همان نخستين ماههاي فعاليت خود (اوايل تابستان ۱۳۵۸) ميليونها دلار کمک از «پيمان ناتو» دريافت کرد و همزمان با گروهک «پيکار»، نخستين جرياني بود که وارد مبارزهي مسلحانه با نظام نوپاي جمهوري اسلامي شد.
علاوه بر این، «مايلز کاپلند» نيز که در جنگ دوم جهاني با ژنرال «دونوان» در دستگاه امنيتي ارتش آمريکا و در تدارک کودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نيز با «کرميت روزولت» همکاري کرده بود، در اوايل سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۸)، بهعنوان عضو گروهي از مشاوران بينالمللي براي ديدار از مناطق عشايري و بررسي امکان شورش آنها به ايران سفر ميکند.
پس از مدتي، دو نفر از رؤساي سابق ايل قشقايي به نامهاي خسرو و ناصر قشقايي از آمريکا و آلمان غربي به ايران آمدند و بلافاصله به استان فارس عزيمت و مدعي رياست ايل قشقايي شدند. برادران قشقايي با حمايت از بنيصدر، تلاش زيادي کردند تا عشاير فارس را مجدداً زير پرچم خود گرد آورند و يک آشوب تجزيهطلبانهي جديد را در منطقهي حساس کوچ ايل قشقايي (يعني از جنوب اصفهان تا خليج فارس) پديد آورند.
خسرو قشقايي قبل از بازگشت به ايران، به واشينگتن رفته و طرح عمليات را با مقامات سازمان «سيا» هماهنگ ساخته بود. اما توطئهي برادران قشقايي عليرغم تمهيدات مفصل مادي و فرهنگي به نتيجه نرسيد. سرانجام، شورش نافرجامي که به غائلهي «اردوخان» شهرت يافت، تنها توانست عدهي معدودي را بهعنوان اعضاي ثابت به خود جذب کند که شورش آنها نيز با مداخلهي قواي انتظامي پايان يافت.
اما دولت آمريکا که در سال ۱۳۵۸ تلاش بسياري براي حمايت از طرحهاي تجزيهطلبانهي گروهکهاي مختلف به عمل آورده بود، با توجه به وضعيت نهچندان مساعد کشور در آن مقطع، آنچنان به موفقيت اين طرحها دل بسته بود که يکي از سناتورهاي آمريکايي به نام سناتور «جکسون» طي مصاحبهاي در مهر ۱۳۵۸ اظهار کرده بود: «انقلاب ايران محکوم به شکست است و آن کشور در آستانهي تجزيه به قطعات کوچک است.» اما با کشف و خنثیسازی این گروهکهای تجزیهطلب در شمال، جنوب، شرق و غرب کشور، نتیجهای جز شکست عاید کاخ سفید نشد.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی