اجتماعیاخبارشهدای خوزستان

بهروز مرادی شهیدی از خرمشهر

یکی از فرزندان مقاومت چهل و پنج روزه خرمشهر است. همانان که افتخار آفرینان ایران زمین شدند. آنان که در مقابل ارتش تا به دندان مسلح عراق ۴۵ روز مقاومت کردند و جنگیدند و کربلا آفریدند و در جایی دیگر نزدیک همین خرمشهر کشوری با پشتیبانی دنیای استکبار توان یک روز مقاومت مقابل این ارتش را نداشت.

بهروز مرادی را می‌گویم او در سال ۱۳۳۵ در یک خانواده متوسط و مذهبی‌چشم به جهان گشود. هوش و ذکاوت او از دوران کودکی مشهود بود و دوران تحصیلی را با موفقیت تمام تا سطح دیپلم در زادگاهش به پایان رسانید و سپس به منظور ادامه تحصیلات عالی راهی اصفهان گردید و موفق به اخذ لیسانس در رشته هنرهای زیبا گردید و همزمان با تحصیل در اصفهان به کار مقدس معلمی نیز اشتغال داشت. او نمونه دلسوزی و فداکاری بین دوستانش بود.
با شروع جنگ تحمیلی همدوش دیگر همشهریان خود به دفاع از شهر قهرمان خرمشهر پرداخت و پدر مبارز وی در این ایام در اثر اصابت ترکش به افتخار شهادت نائل گردید. بهروز در ۴۵ روز آغاز جنگ رشادت‌های فراوانی از خود بر جای گذاشت؛ به طوری که جزو آخرین نفراتی بود که پس از سقوط کامل شهر در روز منحوس چهارم آبان سال ۱۳۵۹ با استفاده از تیوپ ماشین از آب رود کارون گذشت تا در آن‌سوی رود به نبرد خود ادامه دهد. گرچه عقب‌نشینی آنها در پی خیانتی بود چرا که آن روز بنی‌صدر به نیروهای مردمی موجود در شهر ابلاغ نمود که شهر در معرض بمباران هواپیماهای خودی است و لازم است کلیه نیروهای باقی‌مانده در شهر به قسمت جنوبی یعنی کوت شیخ عقب‌نشینی کنند.
در مدت ۲۱ ماه محاصره خرمشهر حتی یک روز آرام و قرار نداشت و علاوه بر کار رزمی در جبهه، در امور فرهنگی و هنری نیز فعالیت فراوانی نمود؛ به طوری که اکثر هنرمندان و فیلمسازانی که حتی یک بار به جبهه خرمشهر رفته باشند، با نام و فعالیت‌های بهروز آشنایی دارند و حرف‌ها و خاطرات وی را بیاد دارند. او در قالب طرح‌ها و کارهای هنری در مجلات و کتب منتشره زمان جنگ، به امور فرهنگی مربوط به جبهه می‌پرداخت. در عملیات ثامن‌الائمه(ع) برادر رزمنده‌اش بهزاد به شهادت رسید؛ ولی به رغم تقدیم دو شهید (پدر و برادر) در جنگ روحیه خود را همچنان حفظ می‌کند و فعالتر و مصمم تر از همیشه به نبرد خود با دشمن بعثی ادامه می‌دهد. در عملیات‌های مختلف شرکت می‌کند و اوج فعالیت او در آزاد سازی خرمشهر می‌باشد که در این مدت بهروز شب و روز نمی‌شناخت و استراحت برای او معنا نداشت و این نبرد تا آخرین روزهای جنگ تحمیلی ادامه می‌یابد؛ تا اینکه بالاخره پس از قبول قطعنامه با یورش مجدد ارتش عراق به مرزهای میهن اسلاممان سکوت و سکون را جایز نمی‌شمارد و عازم میادین نبرد می‌شود. او در جبهه شلمچه با یک‌قبضه آرپی‌جی هفت به همراه دیگر همرزمانش به شکار تانک‌های دشمن می‌رود و بنا به روایت همرزمانی که در کنارش بودند. در چهارم خرداد سال ۱۳۶۷ پس از انهدام هشت تانک دشمن در حالی که در اثر شلیک زیاد خون از گوش‌های وی سرازیر شده بود. هدف تیر ارتش متجاوز بعث قرار گرفت و با بدنی خونین به لقاء معبود خویش شتافت و پیکر پاکش در کنار پیکر دیگر همرزمان شهیدش در گلزار شهدای خرمشهر به خاک سپرده شد.

وصیت نامه

این جانب بنده گنهکار، بهروز، به فرمان امام امت به عنوان بسیجی در جنگ وارد و به اختیار خودم به خاطر حراست از خون پاک شهدای اسلام به دفاع از جمهوری اسلامی ایران بر خواسته و با خود عهد نمودم تا دفن سلطه ابر قدرت‌ها و نابودی متجاوزین به حرم استقلال و آزادی جمهوری اسلامی استقامت و پایداری نماید و اکنون نیز می‌دانم که چرا باید به دشمن هجوم برد و بر اساس همین آگاهی است که در عملیات شرکت می‌کنم. معتقد هستم ما پیروز خواهیم شد و برای رسیدن به پیروزی نیز باید از همه چیز خود گذشت و دنیا را برای اهلش گذاشت.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا